وقتی که در منجلاب افکار نامشخص بی انتهایت غرق می شوی ، هنگامی که گمان می کنی تمام دنیا شمشیر را برایت از رو بسته است ، هنگامی که دست امید از زمین و زمان می کشی و امید آمدن سواران خرامنده خورشید را در دل دفن می کنی ، وقتی احساس می کنی سهمت از آیندگان تنها آب دهانشان بر سنگ در هم شکسته گورت خواهد بود ، هنگامی که از همه چیز دست کشیده ای و دل و دست از هر چیز و هر کسی بریده ای ، گاهی پیش از آنکه از تنها روزنه ی باقی مانده گلوله ای به مغزت شلیک شود افکاری از منظرت می گذرد که جایی برای حسرت خوردن نمی گذارند . مغرورت می کنند به آنچه هستی و چه لذتی از این بالا تر ؟ به این فکر می کنی که در طول زندگیت با چه افراد نازنینی آشنا شده ای و چه بسیار دوستانی که ثانیه های با آنها بودنت پاداشیست اما نه به حقیری بهشت ناچیز خیالی .
امروز روز میلاد دو عزیز بسیار عزیز است . آنقدر عزیز که منی که دائما فراریم از مناسبتی کردن این دفتر ، وادار شده ام به نوشتن از ایشان و برای ایشان .
انسان هایی که وجودشان به تنهایی مصداق آیه ی : (( فتبارک الله احسن الخالقین )) است و بی شک بدون وجود آنها ، خدا هرگز جرات بیان این کلام را نمی داشت .
انسان هایی که مهم ترین ویژگیشان ، داشتن خود مشخصی است . خودی دوست داشتنی . خودی که رنگ و بوی تقلید را ندارد . خودی که سایه ندارد .
قلمم خوش نمی رقصد و گویا باز هم سر لج دارد با من لجوج ، چندیست بیگانه شده ایم . نه او با نای دل من می رقصد و نه من با رقص او دلتنگیهایم را می توانم فروخورم .
خانم احمدنیای عزیز ، میلادتان را نه به رسم عرف و تعارف که به اخلاص کودکانه ی خویش که تنها یادگار باقی مانده ی آن دوران است عزیز می دارم و می بالم به اینکه دنیا کوره راهم را گره زد بر شاهراه شما .
نیکوی شاد . نیکوی دوست داشتنی ، بیست سالگیت را نیز همچون تک تک روزهای گذشته ات شاد بدار و به این بیاندیش که چه دهه و چه دهه های زیبایی را پیش رو خواهی داشت . غمگینیت را آنگونه که به خودت گفتم با تک تک سلول هایم حس می کنم اما به قول نادر ابراهیمی : (( من نمی گویم که در این راه پر افت و خیز زندگی هرگز نباید ناامید شد اما به امید بازگردیم پیش از آنکه نامیدی نابودمان کند . )) . مخواه و می دانم نمی خواهی که همچون دیگران خواهر خطابت کنم که باور دارم انسان ها حرف هایشان را پیش از آنکه بر زبان آورند با قلبشان فریاد می کشند و بعضی واژه ها از تکرار و تکرار شدن ارزش خویش را از دستداده اند .
روز های پر
امیدی را برایت آرزو دارم .
نوشته شده توسط طه ولی زاده در دوشنبه 87/3/13 و ساعت 12:35 صبح |
نظرات دیگران()